چشم به راه...!ا

با نامش یک مدت: مراقبه... شاید حالی از نو بیاید سراغم.   «کبوتر به جغد گفت: بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدمها آوازت را ... ادامه مطلب

با نامش خـدایـى را حمـد و سپاس گـوییـد که به خاطـر عظمت و نـورش هر که در آسمان ها و زمیـن ... ادامه مطلب

با نامش شنیده ام آدمها که زمان گذرشان فرا می رسد، انگار که دلشان خبرشان کرده باشد، حس می کنند، از ... ادامه مطلب

با نامش 22 روز از بهار می گذرد، سال نو را جدیدا به یکی از دوستان تبریک گفتم، پوزخندی زد و ... ادامه مطلب

با نامش روزهای آخر سال فرامی رسد و  دوباره تکاندن ها شروع می شود. می تکانی و می تکانی بلکه لرزه ... ادامه مطلب

با نامش دنیا کلافه ام کرد! کارهای از روی بی عقلی ام کلافه ام کرد! کلافم به شدت.... ... تنها راه آرامشم، خداروشکر ... ادامه مطلب

با نامش و برای بار پنجم، از سفر مشهد بازماندم؛ چهارباری که نشد و نرفتم، دلم خوش بود اینبار شدنی است، ... ادامه مطلب

با نامش وقتی مثل آب رودخانه ای، مسیر را طوری طی می کنی که هیچ سنگی درونش جا خوش نکرده، کارت ... ادامه مطلب

با نامش بیست و سه سال پیش، نوزدهم بهمن ماه سال هزار و سیصد و شصت و پنج، خانه غوغا بود، همهمه ... ادامه مطلب

با نامش می خواهی ببینی میزان صبرم چقدر است؟ یا می خواهی بدانی تا چه اندازه می توانم خوب باشم یا ... ادامه مطلب